دوباره من و دوست نداری ...
دیشب بخاطر اینکه به حرفم گوش نداد تنبیه اش کردم ، خیلی عصبانی بودم ، رفتیم بخوابیم گیر داد اون قایقه رو بده منم گفتم نمیدم تو الان تنبیه هستی ، یه عالمه گریه کرد و من تو تاریکی نگاهش می کردم و تو دلم قربون صدقش می رفتم بعد از یه مدت آروم شد و من کلی نوازش و بوسش کردم ، کلی کیف کرده بود گفت پس قایقه رو بده ، منم گفتم نهههه ، تو تنبیه هستی ، زد زیر گریه ، یه جوری که خیلی دلم سوخت ، گفت دوباره من و دوست ندارییییی؟؟؟؟ منم کلی براش توضیح دادم که کار اشتباه میکنی تنبیه میشی ولی مامان همیشه خیلی دوست داره ، وقتی تنبیه هم میشی خیلی دوست داره ولی چون کار بد کردی باید تنبیه بشی آخی ، پسر کوچولوی من ، قلبش چقد کوچولوهه ... ...
نویسنده :
مامانی
11:30